مجمع شعر اراک

به تهی دستی ام نگاه نکن مگو که هیچ نداری ته ته قلبم می بینی خدایی دارم که اونو نمیشه با هچ چیزی توی دنیا عوض کرد

مجمع شعر اراک

به تهی دستی ام نگاه نکن مگو که هیچ نداری ته ته قلبم می بینی خدایی دارم که اونو نمیشه با هچ چیزی توی دنیا عوض کرد

شب یلدا

شبم شدچون شب یلدا، ولیکن بی صفا امشب
شدم بی مونس و تنها میان آشنا امشب

شبم شدچون شب یلدا، ولیکن بی صفا امشب
شدم بی مونس و تنها میان آشنا امشب
چو شمعی در بر پروانه‌ای می‌سوختم دائم
چرا رفته‌است پروانه ز منزلگاه ما امشب
دل از مهر وصفا پر بود، بی رنگ و ریا بودیم
صفا و مهر رفت و آمده جور و جفا امشب
تنم از ترس می‌لرزد چرا، چون بی‌کَس و تنها
دلم ازغصه پرخون شد، زدست بی وفا امشب
چه تاریک است این محفل چو زندان بلا و غم
بلا و غم چه حد دارد بگو بر من خدا امشب

********************

غلام عباس سپاس‌دار 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.